در حال بارگذاری ...
...

"ایبسن" همواره روی"موقعیت" تأکید زیادی دارد و این یکی از ویژگی‌های آثار او، منجمله همین اثر، محسوب می‌شود. نمایش"بدرود امپراتور" یا به عبارتی همان"جان گابریل بورکمن" به کارگردانی"علی پویان"، موقعیت بسته‌ای را نشان می‌دهد که در آن همه پرسوناژهای اصلی و محوری تقریباً دو به دو در تعارض با هم هستند

"ایبسن" همواره روی"موقعیت" تأکید زیادی دارد و این یکی از ویژگی‌های آثار او، منجمله همین اثر، محسوب می‌شود. نمایش"بدرود امپراتور" یا به عبارتی همان"جان گابریل بورکمن" به کارگردانی"علی پویان"، موقعیت بسته‌ای را نشان می‌دهد که در آن همه پرسوناژهای اصلی و محوری تقریباً دو به دو در تعارض با هم هستند

حسن پارسایی:
گاهی حضورِ خارج از اعتدال بر منصه زندگی، همانند صحنه‌های یک نمایش تأثیر متقابل و اجتناب‌ناپذیری بر تمام آن‌هایی که برای ایفای نقش‌هایشان روی این صحنه زندگی آمد‌ه‌اند، می‌گذارد، طوری که آن‌ها جملگی در راه و موقعیتی که این پرسوناژ محوری برای آنان ایجاد کرده، قرار می‌گیرند ‌و به موقعیت‌های تراژیک‌تری سوق داده می‌شوند. موقعیت"جان گابریل بورکمن" در نمایش"بدرود امپراتور" چنین است.
متن نمایش"بدرود امپراتور" براساس نمایشنامه"جان گابریل بورکمن" اثر"هنریک ایبسن" توسط"محمد ابراهیمیان" برای یک اجرای تازه و 100 دقیقه‌ای تنظیم شده و در مقایسه با نمایشنامه اصلی به ایجاز کامل رسیده و پایان‌بندی متمایز‌ی پیدا کرده، اما به رغم این تغییرات نسبی، بن‌مایه‌های نمایشنامه اصلی را حفظ نموده است.
"ایبسن" همواره روی"موقعیت" تأکید زیادی دارد و این یکی از ویژگی‌های آثار او، منجمله همین اثر، محسوب می‌شود. نمایش"بدرود امپراتور" یا به عبارتی همان"جان گابریل بورکمن" به کارگردانی"علی پویان"، موقعیت بسته‌ای را نشان می‌دهد که در آن همه پرسوناژهای اصلی و محوری تقریباً دو به دو در تعارض با هم هستند، ضمن آن که هرگز نمی‌توانند از موقعیت‌هایی که آن‌ها را به هم مرتبط کرده، گریز داشته باشند.
این متن اساساً همانند اکثر آثار نویسنده، رویکردی اجتماعی به دنیای پیرامون دارد و همزمان بر آن است که به کمک بیانی استعاری، کنایی و تلویحی خصوصیات طبقاتی و بن‌مایه‌های روانشناختی آدم‌ها را در موقعیت مورد نظر نمایش برون ریزی کند، گرچه در این رابطه قابل قیاس با آثار دیگر ایبسن نیست، اما به دلیل تأکید بر خصوصیات فردی و مخصوصاً خود محوری و خودمداری"جان گابریل بورکمن" اثر از کنش‌مندی نسبی برخوردار است. ‌
"جان گابریل بورکمن" بین گذشته و شرایط فعلی زندگی‌اش گیر افتاده است و هیچ راهی جز مرگ برای برون شد از این موقعیت بینابینی ندارد. زندگی کردن او به طور جداگانه در طبقه بالا نیز چنین شرایطی را عملاً تشدید و بدیهی کرده است، او نمونه و سمبول افکار تمام عیار یک"بورژوا" است و همه آرمان‌ها و ایده‌های او در جاه‌طلبی و ثروت‌اندوزی خلاصه شده تا جایی که عشق‌اش را نیز فدای آن می‌کند. موقعیت تراژیکی که بورکمن و اکثر پرسوناژهای نمایش با آن روبه‌رو هستند، آمیزه‌ای رمانتیک نیز دارد، یعنی"طرح کلی" حول اتفاقات غیر محتملی دور می‌زند که در ارتباط با هم محتمل شده‌اند و این در درجه اول خواسته خود ایبسن بوده است. در این رابطه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
رویکرد بسیار افراطی و رمانتیک جان گابریل بورکمن به معادن سنگ و زندگی خودش، موقعیت هر دو خواهر که به شکل عاطفی متفاوتی به بورکمن مربوط می‌شود، آرزوی مادر شدن"الا" و رویکرد مادرانه به خواهرزاده‌اش"ارهارت" در حالی که می‌توانسته است از عشق رمانتیکش بگذرد، ازدواج کند و احتمالاً مادر شود، رفتن"ارهارت" به همراه"فانی ویلتن" که نه تنها رهایی نیست بلکه نوعی فرار از واقعیت است و امکان دارد به موقعیت بدتری بی‌انجامد. متن بر آن است که به ما بگوید علت تمام این اتفاقات جان گابریل بورکمن است، اما این کفایت نمی‌کند.
گرچه امکان دارد هر کدام از این حوادث به عنوان یک رویداد ناتورالیستی در جامعه رخ دهند، اما ربط دادن همه آن‌ها به هم نهایتاً به همان آمیزه رمانتیک برمی‌گردد. ضمن آن که هر کدام از حوادث به طور مستقل نیز از ظرفیت واقعی خود فراتر رفته‌اند و کمی اغراق‌آمیز شده‌اند. به نظر می‌رسد که ایبسن دوست داشته است همه این رویدادها به هم مرتبط باشند.
نمایش"بدرود امپراتور" به کارگردانی علی پویان از لحاظ اجرا دارای ویژگی‌های خاصی است که در زیر به آن‌ها اشاره می‌شود:
طراحی صحنه که توسط مجید میرفخرایی انجام شده تماماً در خدمت درونمایه‌ متن است، به دلیل آن که در رابطه با موضوع نمایش بر دکور صحنه و همه ضمائم و اجزاء و عناصر آن تأکید شده است تا حدی که این طراحی، نوع زندگی این آدم‌ها را که دست کمی از بی‌فایدگی و در"یک جا ماندگی" وسائل صحنه ندارند، بهتر و کامل‌تر می‌نمایاند و تماشاگر احساس می‌کند که ناگزیر است با این مجموعه"ناهمگن و نامتجانس آدم‌ها و اشیاء" روبه‌رو شود و بپذیرد که آن‌ها درون این نوع زندگی گم و از خود بیگانه شده‌اند. ضمناً نمایشنامه جدا از آمیزه‌های رمانتیکش، بن‌مایه‌های ناتورالیستی دارد و همین اقتضا می‌کند صحنه کامل باشد و چیزی نادیده گرفته نشود. بعضی از صحنه‌ افزارها کاربری نمادین و استعاری پیدا کرده‌اند مثل آئینه‌یِ تار، دستکش قرمز، شال و...
طراحی نور ‌هماهنگ و همخوان با مضمون نمایش است و گاهی متناسب با متن، با ظرافت خاصی کم و زیاد می‌شود: در یکی از صحنه‌ها که"جان گابریل بورکمن" با"الا" صحبت می‌کند، وقتی شمع را خاموش می‌کنند و از عشق سخن می‌گویند صحنه به جای آن که تاریک شود، با نور مناسب‌تری روشن می‌شود و مضمون"عشق با نور می‌آید" را تداعی می‌نماید.
موسیقی در حد و اندازه نمایش است، نه افزوده‌ای دارد و نه از وجه عاطفی اثر می‌کاهد. بازیگران همگی بازی‌های قابل قبولی ارائه می‌دهند و از این لحاظ نمایش چیزی کم ندارد. بازی جهانگیر الماسی، ژیلا سهرابی، نسیم ادبی و مرجانه گلچین به تناسب محوری بودن آن‌ها، گیرایی بیشتری دارد. باید افزود که در متن خود پرسوناژها سایه‌وار و موجز همچون اشباحی بر ما ظاهر می‌شوند که راه یابی به درون آن‌ها گاهی غیر ممکن و دشوار به نظر می‌رسد و این تلاش زیادی را طلب می‌کند که خوشبختانه بازیگران با بازی خوبشان این معضل را کمرنگ کرده‌اند.
از لحاظ متن، حضور پرسوناژ تراژدی‌نویس و القای این نکته در پایان که تراژدی او در اصل همان تراژدی زندگی جان گابریل بورکمن است، وجه دراماتیک اثر را ارتقاء ‌بخشیده است.
علی پویان به عنوان کارگردان در کارش موفق است. میزانسن‌ها و حرکات بازیگران حساب شده هستند. صحنه‌هایی را که در آن دو خواهر رو به تماشاگران سخن می‌گویند، نباید به"فاصله‌گذاری" ربط داد، زیرا آن‌ها در هال یا اتاق نشیمن هستند و بین آن‌ها و تماشاگر در اصل دیواری وجود دارد که نادیده گرفته شده تا اجرای نمایش میسر شود، بازیگران هیچ وقت از نقش‌هایشان فاصله نمی‌گیرند.
میزانسن‌ حضور خواهرها طوری است که به دلیل اختلاف نظرهایشان زیاد در وضعیت"روبه‌روی هم" قرار نمی‌گیرند و اغلب ترجیح داده شده با حفظ فاصله کنار هم باشند. حرکت و جابه‌جایی"فانی ویلتن" بیش از دیگران است و این به اضافه رنگ لباسش، شخصیت بی‌تاب و عاشق پیشه او را تا حد زیادی برون نمایی می‌کند. میزانسنی هم که در آن جان گابریل بورکمن هنگام صحبت کردن درباره‌یِ "ارهارت" صندلی را جابه‌جا می‌کند، معنادار و دراماتیک است.
باید گفت علی پویان به عنوان کارگردان در هدایت بازیگران موفق است، ضمناً کلیت و جامعیت اجرا هم نشان می‌دهد که روی همه اجزا و عوامل آن فکر کرده تا نمایشی دیدنی و قابل تأمل ارائه دهد.